دانلود پی دی اف کتاب کسی می اید مریم ریاحی PDF

نوع فایل
PDF
حجم فایل
1MB
فروشنده
تاریخ انتشار
6 می 2025
دسته‌بندی
تعداد بازدیدها
8 بازدید
30,000 تومان 30,000 تومان٪0 تخفیف

وب سایت کتاب سل دانلود پی دی اف کتاب کسی می اید مریم ریاحی PDF را برای شما عزیزان آماده کرده است خورشید یواشکی سر بلند کرد و نگاهی به پشت‌بام همسایه‌ی بغلی انداخت… پشه‌بند آن‌ها هم هنوز برپا بود… با خود گفت: «فکر کنم سحر هنوز خوابه… شاید محسن هم خوابیده باشه بجنبم تا محسن پیدایش نشده … اون‌وقت دیگه نمی‌تونم از این‌جا خلاص بشم…»
فوری بالشش را زد زیر بغلش و از پشه‌بند بیرون آمد… دوباره آسمان را نگاهی کرد بی‌مزاحمت هیچ سقفی آسمان نزدیک‌تر بود. و زیباتر…، نگاهی سرسری به دوروبرش انداخت و با سرعت خودش را به در پشت بام رساند… موهای بلندش فرخورده بود و لوله لوله دورش پخش و پلا بودند… به محض باز شدن در، بوی عطر چای بینی‌‌اش را پر کرد… پله‌ها را به‌نرمی پایین آمد و سری به آشپرخانه زد… مامان مهری: چه عجب…!! ظهر شد دختر!! مگه نمی‌دونی چه‌قدر کار داریم خب بجنب دیگه… . 
برای خرید و دانلود کتاب های بیشتر همراه کتاب سل باشید.

 

نقد کتاب کسی می اید مریم ریاحی

خورشید یواشکی سر بلند کرد و نگاهی به پشت‌بام همسایه‌ی بغلی انداخت… پشه‌بند آن‌ها هم هنوز برپا بود… با خود گفت: «فکر کنم سحر هنوز خوابه… شاید محسن هم خوابیده باشه بجنبم تا محسن پیدایش نشده … اون‌وقت دیگه نمی‌تونم از این‌جا خلاص بشم…»
فوری بالشش را زد زیر بغلش و از پشه‌بند بیرون آمد… دوباره آسمان را نگاهی کرد بی‌مزاحمت هیچ سقفی آسمان نزدیک‌تر بود. و زیباتر…، نگاهی سرسری به دوروبرش انداخت و با سرعت خودش را به در پشت بام رساند… موهای بلندش فرخورده بود و لوله لوله دورش پخش و پلا بودند… به محض باز شدن در، بوی عطر چای بینی‌‌اش را پر کرد… پله‌ها را به‌نرمی پایین آمد و سری به آشپرخانه زد… مامان مهری: چه عجب…!! ظهر شد دختر!! مگه نمی‌دونی چه‌قدر کار داریم خب بجنب دیگه…

بخشی از کتاب کسی می اید مریم ریاحی

یک‌چشمی نگاهی به نور انداخت و دوباره صورتش را توی بالش گم کرد… چه لذتی می‌داد صبح‌های زود بیدار شدن از دست هجوم نور آفتاب…
صدای مامان مهری از طبقه‌ی پایین می‌آمد… «خورشید… خورشید جان» گویا بی‌فایده بود ادامه‌ی مقاومت… باید بلند می‌شد… سرش را از لای پشه‌بند بیرون آورد… چشم‌هایش را جمع کرد و آسمان را نگاه کرد… کلاغ‌ها همراه با گنجشک‌ها یک کنسرت درست و حسابی اعصاب خرد کن به راه انداخته بودند…
خورشید یواشکی سر بلند کرد و نگاهی به پشت‌بام همسایه‌ی بغلی انداخت… پشه‌بند آن‌ها هم هنوز برپا بود… با خود گفت: «فکر کنم سحر هنوز خوابه… شاید محسن هم خوابیده باشه بجنبم تا محسن پیدایش نشده … اون‌وقت دیگه نمی‌تونم از این‌جا خلاص بشم…»
فوری بالشش را زد زیر بغلش و از پشه‌بند بیرون آمد… دوباره آسمان را نگاهی کرد بی‌مزاحمت هیچ سقفی آسمان نزدیک‌تر بود. و زیباتر…، نگاهی سرسری به دوروبرش انداخت و با سرعت خودش را به در پشت بام رساند… موهای بلندش فرخورده بود و لوله لوله دورش پخش و پلا بودند… به محض باز شدن در، بوی عطر چای بینی‌‌اش را پر کرد… پله‌ها را به‌نرمی پایین آمد و سری به آشپرخانه زد… مامان مهری: چه عجب…!! ظهر شد دختر!! مگه نمی‌دونی چه‌قدر کار داریم خب بجنب دیگه…

معرفی کتاب کسی می اید مریم ریاحی

خورشید یواشکی سر بلند کرد و نگاهی به پشت‌بام همسایه‌ی بغلی انداخت… پشه‌بند آن‌ها هم هنوز برپا بود… با خود گفت: «فکر کنم سحر هنوز خوابه… شاید محسن هم خوابیده باشه بجنبم تا محسن پیدایش نشده … اون‌وقت دیگه نمی‌تونم از این‌جا خلاص بشم…»
فوری بالشش را زد زیر بغلش و از پشه‌بند بیرون آمد… دوباره آسمان را نگاهی کرد بی‌مزاحمت هیچ سقفی آسمان نزدیک‌تر بود. و زیباتر…، نگاهی سرسری به دوروبرش انداخت و با سرعت خودش را به در پشت بام رساند… موهای بلندش فرخورده بود و لوله لوله دورش پخش و پلا بودند… به محض باز شدن در، بوی عطر چای بینی‌‌اش را پر کرد… پله‌ها را به‌نرمی پایین آمد و سری به آشپرخانه زد… مامان مهری: چه عجب…!! ظهر شد دختر!! مگه نمی‌دونی چه‌قدر کار داریم خب بجنب دیگه…

چرا باید کتاب کسی می اید مریم ریاحی خریداری کنیم؟

یک‌چشمی نگاهی به نور انداخت و دوباره صورتش را توی بالش گم کرد… چه لذتی می‌داد صبح‌های زود بیدار شدن از دست هجوم نور آفتاب…
صدای مامان مهری از طبقه‌ی پایین می‌آمد… «خورشید… خورشید جان» گویا بی‌فایده بود ادامه‌ی مقاومت… باید بلند می‌شد… سرش را از لای پشه‌بند بیرون آورد… چشم‌هایش را جمع کرد و آسمان را نگاه کرد… کلاغ‌ها همراه با گنجشک‌ها یک کنسرت درست و حسابی اعصاب خرد کن به راه انداخته بودند…
خورشید یواشکی سر بلند کرد و نگاهی به پشت‌بام همسایه‌ی بغلی انداخت… پشه‌بند آن‌ها هم هنوز برپا بود… با خود گفت: «فکر کنم سحر هنوز خوابه… شاید محسن هم خوابیده باشه بجنبم تا محسن پیدایش نشده … اون‌وقت دیگه نمی‌تونم از این‌جا خلاص بشم…»
فوری بالشش را زد زیر بغلش و از پشه‌بند بیرون آمد… دوباره آسمان را نگاهی کرد بی‌مزاحمت هیچ سقفی آسمان نزدیک‌تر بود. و زیباتر…، نگاهی سرسری به دوروبرش انداخت و با سرعت خودش را به در پشت بام رساند… موهای بلندش فرخورده بود و لوله لوله دورش پخش و پلا بودند… به محض باز شدن در، بوی عطر چای بینی‌‌اش را پر کرد… پله‌ها را به‌نرمی پایین آمد و سری به آشپرخانه زد… مامان مهری: چه عجب…!! ظهر شد دختر!! مگه نمی‌دونی چه‌قدر کار داریم خب بجنب دیگه…

دانلود پی دی اف کتاب کسی می اید مریم ریاحی PDF

کتاب کسی می اید مریم ریاحی

کتاب کسی می اید مریم ریاحی

پی دی اف کتاب کسی می اید مریم ریاحی

کتاب کسی می اید مریم ریاحی

 

به این کتاب امتیاز دهید ?

ادامه مطلب

راهنمای خرید:
  • The file download link will be displayed immediately after payment.
  • The download link will also be sent to your email, so enter your email carefully.
  • An email may have been sent to your Spam or Bulk email folder.
  • Contact us if you could not download the file for any reason.