وب سایت کتاب سل دانلود پی دی اف کتاب یاسمین مرتضی مودب پور PDF را برای شما عزیزان آماده کرده است. **یاسمین**، داستانی از عشق و شرافت است که مانند سایر آثار **م. مودبپور**، ترکیبی از طنز و تراژدی را به نمایش میگذارد. قهرمان اصلی این روایت، پسری به نام **بهزاد** است که به عنوان تنها پسر یک خانواده فقیر و کمبرخوردار، سختیهای زندگی را در کنار خانوادهاش تحمل میکند. اما خیلی زود این خانواده از بهزاد جدا میشود و او ناچار میشود به تنهایی بار زندگی دشوارش را به دوش بکشد. اکنون تنها دارایی محدودی از خانواده برای او باقی مانده است تا بتواند سال آخر دبیرستانش را سپری کند و با چالشهای زندگی روبرو شود. برای خرید و دانلود کتاب های بیشتر همراه کتاب سل باشید.
نقد کتاب یاسمین مرتضی مودب پور
اما داستان تازه آغاز شده و اکنون بهزاد را در سال آخر تحصیل در رشته پزشکی میبینیم. نویسنده برای خلق شخصیت بهزاد تلاش فراوانی کرده و ویژگیهای مختلفی را برای او در نظر گرفته است. در طول متن، میتوان دید که بهزاد فردی پاک، صادق و با ایمان است و به دلیل سختیهایی که در زندگی تجربه کرده، بسیار خودساخته شده و به سادگی در برابر مشکلات تسلیم نمیشود. او با وجود مشکلات مالی فراوان، عزت نفس بالایی دارد و در عین حال، فردی بخشنده است. با پیشرفت داستان، شخصیتهای دیگری مانند **کاوه** و **آقای هدایت** به قصه بهزاد اضافه میشوند که هر دو از دوستان نزدیک و صمیمی او خواهند بود. **کاوه**، پسری با روحیهای شاداب و پرانرژی است که همواره سعی میکند بهزاد را در مواقع سختی حمایت کند و با شوخطبعیاش، لحظات تلخ زندگی را به شیرینی تبدیل کند. او نماینده دوستی واقعی است و در کنار بهزاد، به او یاد میدهد که چگونه در برابر مشکلات زندگی تسلیم نشود و با امید به آینده ادامه دهد.
بخشی از کتاب یاسمین مرتضی مودب پور
کاوه – چرا اینقدر طولش دادی پسر؟ ترم تموم شد دیگه . حالا کو تا دوباره بچه ها رو ببینم . داشتم ازشون خداحافظی می کردم . تو چی؟ چرا سرت رو انداختی پایین و رفتی؟ یه خداحافظی ای یه چیزی! کاوه – هیچی نگو ! من مخصوصا رفتم یه گوشه قایم شدم ! به هر کدوم از این دخترا قول دادم که مامانم رو بفرستم خواستگاری شون ! الان همشون می خوان بهم آدرس خونشون رو بدن ! تو همین موقع یه ماشین شیک و مدل بالا پیچید جلوی ما و با سرعت رد شد بطوریکه آب و گل توی خیابون پاشید به شلوار ما . کاوه شروع کرد به داد و فریاد کردن و مثل زن ها ناله و نفرین می کرد : اوهوی …..همشیره! حواست کجاست ؟! الهی گیربکس ماشینت پاره پاره بشه ! پسر نزدیک بود بزنه بهت ها ! نگاه کن ! تا زیرشلوارم خیس آب شد ! الهی سیبک ماشینت بگنده ! نگاه کن ! حالا هرکی رد می شه می گه این پسره توی شلوارش بی تربیتی کرده ! – می شناسیش ؟ کاوه – همه می شناسنش ! سال اولی یه . خوشگل و پولدار ! به هیچکسم محل نمی ذاره ! بجان تو بهزاد این مخصوصا پیچید طرف ما ! الهی شیشه ماشینت جر بخوره ! نه بابا انگار فرمون از دستش در رفت . کاوه گاهی با صدای بلند یه نفرین به اون ماشین می کرد و یه جمله آروم به من می گفت : کاوه – الهی لاستیک ماشینت بشکنه ! مرده شور اون چشمای هیزماشینت رو بشوره که زیر چشمی ما رو نگاه نکنه ! – این چرت و پرتا چیه می گی ؟ کاوه – مرده شور اون رنگ ماشینت رو ببره که از همین رنگ دو تا زیر شلواری توی خونه دارم ! خنده ام گرفته بود . اینا رو می گفت و بطرف ماشین دست تکون می داد . – پسر چرا اینطوری می کنی ؟ کاوه – شاید تو آینه ما رو ببینه و برگرده ! در همین موقع اون ماشین ایستاد و دنده عقب گرفت که کاوه دوباره شروع کرد : الهی روغن سوزی ماشینت بجونم بیفته ! الهی درد و بلای لنت ترمزت بخوره تو کاسه سر این بهزاد! – لال شی ! اینا چیه می گی ؟ دیگه ماشین رسیده بود جلوی ما .
معرفی کتاب یاسمین مرتضی مودب پور
از سوی دیگر، **آقای هدایت**، معلم و مربی بهزاد، نقش مهمی در شکلگیری شخصیت او دارد. او نه تنها بهزاد را در درسهایش راهنمایی میکند، بلکه به او درسهای زندگی نیز میآموزد. آقای هدایت با تجربیاتش و نگرش مثبتش به زندگی، به بهزاد کمک میکند تا به تواناییهای خود ایمان بیاورد و در مسیر رسیدن به آرزوهایش گام بردارد. این دو شخصیت، با ویژگیهای منحصر به فرد خود، به داستان عمق و غنای بیشتری میبخشند و بهزاد را در مواجهه با چالشها تنها نمیگذارند. اما جرقه اصلی داستان، آشنایی بهزاد با دختری به نام **فرنوش** است. این آشنایی به تدریج شعلهای از عشق را در دلهای پریشان آنها روشن میکند. فرنوش دختری با روحی لطیف و مهربان است که بهزاد را درک میکند و به او امید میدهد. او نه تنها زیبایی ظاهری دارد، بلکه شخصیتش نیز جذاب و دلنشین است. این دو جوان با همدیگر به گفتگو و تبادل نظر میپردازند و به تدریج احساسات عمیقتری نسبت به یکدیگر پیدا میکنند.
چرا باید کتاب یاسمین مرتضی مودب پور خریداری کنیم؟
عشق آنها نه تنها به عنوان یک احساس عاطفی، بلکه به عنوان نیرویی محرک در زندگی بهزاد عمل میکند. این عشق به او انگیزه میدهد که با تمام وجود برای رسیدن به آرزوهایش تلاش کند و بر چالشهای زندگی غلبه کند. در کنار فرنوش، بهزاد یاد میگیرد که عشق میتواند منبعی از قوت و امید باشد و به او کمک میکند تا در سختترین شرایط نیز به جلو حرکت کند. اما سرنوشت این عشق، که هم چراغ راه بهزاد است و هم گرما بخش روحش، در ادامه داستان مشخص میشود. آیا این عشق میتواند بر موانع و چالشهای زندگی غلبه کند؟ آیا بهزاد و فرنوش میتوانند در کنار هم با مشکلات مالی و اجتماعی که بر سر راهشان قرار دارد، مقابله کنند؟ این سؤالات نه تنها به جذابیت داستان میافزاید، بلکه خواننده را نیز تشویق میکند تا با شخصیتها همذاتپنداری کرده و در مسیر عشق و چالشهای آن همراهشان باشد. در نهایت، داستان بهزاد و فرنوش نه تنها یک روایت عاشقانه، بلکه داستانی از امید، تلاش و ایستادگی در برابر مشکلات زندگی است که میتواند الهامبخش بسیاری از خوانندگان باشد.
قصه یاسمین
م مودب پور کیست
داستان یاسمن و محسن
کتاب پریچهر م مودب پور
رمان پس کوچه های سکوت مودب پور
به این کتاب امتیاز دهید ?
ادامه مطلب